عزیزم دیشب در طی وبگردی یه وبلاگ پیدا کردم که یه مامان بااحساس برای دخترش مینویسه و من کلی از مطالبش خوشم اومد و یه مطلب راجع به افسردگی پس از زایمان داشت که منم تقریبا همون احساسها رو داشتم ولی چون بلد نیستم بنویسم با تقلب اون مطلب رو برات میذارم تا بخونی و حس مادرانه رو درک کنی . اینم مطلب افسردگی پس از زایمان در زندگی مردم عادی صبح شروع روز و شب پایان آن است اما در زندگی من و امثال من ها کمی قضیه روز و شب متفاوت است. شاید اگر بخواهم یک روزم را مرور کنم لازم نباشد حتما از صبح شروع کنم. شاید ساعت 12 شب هم انتخاب بدی نباشد. از همین جا شروع میکنم. شیرت را خورده ای، پوشکت را عوض کرده ام ، "توی ده شلمرود " را با صداهای مخصوص الاغه و جوجه و غا...