مسافرت کوچولو
از اونجايى كه دلم خيلى واسه مامانم اينا تنگ شده بود و بابايي ام كلى كار داشت تصميم گرفتيم يه مسافرت كوچولو بريم سمت خونه مامان زرى
شما خيلى خانم هستين توى راه اصلا اذيت نكردى و كل سفر همش خواب بودى عزيزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی