ايپكايپك، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

ایپک نفسم

آخ جون مسافرت

ما برگشتيم و الان از بندر عباس در خدمت دوستاي گلمون هستيم ، من كه واقعا اين چند ماهه اخير خيلي درگير كارهاي ايپك خانم بودم ، دخترم واسه دندون در اوردن خيلي اذيت شد ، تصميم گرفتم چند روز برم پيش مامانم تا بتونم چند روز استراحت كنم و بتونم به كاراي خودم برسم ،چون روزهاي آخر ساله و مهدي كلي كار داشت مجبور شديم من و ايپك اولين مسافرت بدون مهدي و تجربه كنيم ، خدارو شكر دخترم مثل هميشه خيلي خانم بود اصلا من و اذيت نكرد، خيلي حس خوبي داشتم واقعا به چند روز استراحت احتياج شديد داشتم ، خيلي خوب بود ، مامان و باباي گلم و نرگس و گلشن اين چند روز كل كاراي ايپك و كردن ، منم تونستم بالآخره بعد از چند ماه آرايشگاه برم و بتونم برم واسه خودم خريد كنم ، من و ...
24 اسفند 1392

كارهاى هشت ماهگى

اول از همه ممنونم از دوستای خوبم که وقتی تاخیر دارم نگرانم میشن و جویای احوالمون هستند و شرمنده بابت تاخیر و بگذریم دیر کردیم اما دست پر اومدیم : از این روز های این وروجک بگم که هر چی از شیرینیش بگم بازم کم گفتم همون طور که در پست قبلی گفتم دخترم این ماه سوپ و حریره می تونه بخوره : 7روز اول اين ماه به دستور پزشک محترم باید برنج و سيب زمينى میل می کرد که معده ی کوچولوش امادگی برای هضم غذا پیدا کنه و ما همین کار رو کردیم ، بعد نوبت گوشت بود اون كارم كردم ، الان دو روزه كه ديگه سوپ كامل يعنى گوشت سيب زمينى، برنج، جعفرى، كره و هويج مى خوره و دیگه اینکه برنامه ی روزانه دختر گلم: صبح بین ساعت :7 -8 از خواب ناز پا میشه و با آواز های خوشگلی که می خو...
23 اسفند 1392

222 روزگى ايپك

امروز ايپك 222 روزه شد یا بهتره بگم هفت ماه و نه روزه شد،این روزها لثه​های ايپك خيلى اذیتش می​کنه و همش لثه هاش محكم فشار مى ده و با دهن بسته صدا در مياره، حرف مورد علاقه​ش ميم هستش و کلمه​هایی که می​گه ام م م ، ما ، هست منو اونگي صدا ميكنه ،خیلی هیجان​زده می​شه یه مدل خاص خودش تندتند نفس می​کشه و بعدش با لب​هاش صدا در میاره. همچنان عاشق پتوشه و مى ره زيره پتو و نفسشو حبس مى كنه ، هر كسى براى اولين بار مى بينه تعجب ميكنه و فكر مى كنن داره خفه ميشه، خواب شبش کمی بهتر شده ولی همچنان تا صبح چند بار بیدار می​شه. جدیداً قبل از خواب شب​ش فقط من رو می​خواد وحتی اگه از اتاق بیرون برم شروع می​کنه به گریه کردن و وقتی بغلش می​کنم آروم می​شه و چه احساس...
17 بهمن 1392

كارهاي جديد اين ماه

  سلام عزيزه دلم مامان جونم ، توي اين ماه غلت زدنت هم دیگه کامل شده، 10 دي ماه بود که یههو دیدم از دمر به طاقباز هم غلت زدی یعنی دیگه می تونی یک غلت کامل بزنی عزیزم، با دیدن صحنه غلت زدنت خیلی خوشحال شدم حسابی خدا رو شکر کردم دختر گلم. خیلی قشنگ تو این حالت خودت رو نگه می داری و تلوزیون نگاه می کنی. اینقدر بامزه می شی وقتی این کار رو می کنی از خنده غش می کنم وقتی می بینم دمر خوابیدی و سرتو آوردی بالا و داری با کنجکاوی تمام دور و برت رو نگاه می کنی فکر کنم اسمت هم می شناسی و هر وقت اسمت رو صدا می کنیم بر می گردی و لبخند می زنی. یک صداهایی از گلوت در می آری که نگو، .. ياد گرفتى قهقه بزنى ، هر چيزى كه بهت مى گم قهقه مى زنى منم مى خوا...
25 دی 1392

همدردى مادرانه

عزیزم دیشب در طی وبگردی یه وبلاگ پیدا کردم که یه مامان بااحساس برای دخترش مینویسه و من کلی از مطالبش خوشم اومد و یه مطلب راجع به افسردگی پس از زایمان داشت که منم تقریبا همون احساسها رو داشتم ولی چون بلد نیستم بنویسم با تقلب اون مطلب رو برات میذارم تا بخونی و حس مادرانه رو درک کنی . اینم مطلب افسردگی پس از زایمان در زندگی مردم عادی صبح شروع روز و شب پایان آن است اما در زندگی من و امثال من ها کمی قضیه روز و شب متفاوت است. شاید اگر بخواهم یک روزم را مرور کنم لازم نباشد حتما از صبح شروع کنم. شاید ساعت 12 شب هم انتخاب بدی نباشد. از همین جا شروع میکنم. شیرت را خورده ای، پوشکت را عوض کرده ام ، "توی ده شلمرود " را با صداهای مخصوص الاغه و جوجه و غا...
23 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ایپک نفسم می باشد